مهدی خان محمدی رئیس هیئت مدیره نان سحر
درباره نان سحر:
پیام مدیریت
نان سحر فعالیت خود را از سال ۱۳۵۰ در زمینه تولید نان و تحت عنوان نان بولکیپزی سحر آغاز نموده و از همان سال ضمن برقراری ارتباط با کمپانیهای معظم بینالمللی تولیدکننده نان در کشورهای اروپایی، گامی بلند در راستای ارتقای سطح کیفی، ایجاد تنوع و کاهش ضایعات نانهای حجیم و نیمهحجیم برداشته است.
گروه صنعتی نان سحر بهعنوان پیشگام در صنعت تولید نان، ماشینآلات و مواد بهبوددهنده در کشور، از سالیان گذشته فعالیتهای خود را در چهار زیرمجموعه:
۱- صنایع پیشرفت پخت سحر (سازنده انواع ماشینآلات تولید نان حجیم و شیرینی – از سال ۱۳۶۳)
۲- شرکت ثمین نان سحر (تهیه و تولید انواع بهبوددهنده و مواد افزودنی برای صنایع نان و شیرینی – از سال ۱۳۷۶)
۳- شرکت نان سحر (تولید انواع نان حجیم و نیمهحجیم – از سال ۱۳۵۰)
۴- آموزشگاه نان سحر (اجرای دورههای تخصصی تولید نان – از سال ۱۳۸۵)
آغاز نموده و روند فعالیتهای تولیدی و تحقیقاتی خود را با رشد فزایندهای دنبال مینماید.
ساختمان نان سحر، در خیابان شریعتی در زیر بنایی به مساحت ۲۵۰۰ متر (شامل بخشهای اداری، تجاری، تولیدی و تحقیقاتی) واقع شده و آماده اطلاعرسانی و خدمات به مشتریان خود میباشد.
گروه صنعتی نان سحر اهداف اصلی و بنیادی زیر را دنبال مینماید که عبارتند از:
- اشاعه فرهنگ مصرف صحیح نان با تکیه بر ارتقای کیفیت محصولات تولیدی
- همکاری و همیاری با کلیه دستاندرکاران تولید ماشینآلات و مواد بهبوددهنده
- تولید انواع نان مرغوب و ارتقاء دانش فنی تولید نان در سطح جامعه
- همگام و همیار بودن با مجموعه برنامههای طرح صنعتی شدن نان در کشور بهمنظور دستیابی به نان مأکول با قابلیت نگهداری مطلوب، ارزش غذایی کافی و منطبق با ذائقه و عادات غذایی مردم
لذا بهمنظور دستیابی به اهداف فوقالذکر و رسالت همگامی با گسترش فرهنگ مصرف نان در کشور، ایجاب مینماید که این گروه صنعتی در بخش طراحی و ساخت ماشینآلات نان با همکاری شرکتهای معتبر خارجی در زمینه بهسازی و بهبود کیفیت ماشینآلات تولیدی خود اقدام نماید. در خصوص تولید مواد بهبوددهنده و پریمیکسها نیز مجدانه فعالیت نموده و ضمن گسترش و بهبود روند تولید این مواد، پروژههای جدیدی را در زمینههای متنوع دیگر از جمله بخش صنایع شیرینی بهمنظور عرضه محصولات جدید و منطبق با نیاز جامعه شروع نماید. بدیهی است که نتایج حاصل از این پروژههای تولیدی منجر به تولید گروهی از نانهای با کیفیت مطلوبتر و با قابلیت تطبیق کاملتر با ذائقه جامعه مصرفی خواهد شد. در زمینه گسترش دانش فنی نان نیز با اجرای مستمر برنامههای آموزشی، بخشی از رسالت خود در جهت اطلاعرسانی به جامعه تولیدکننده و مصرفکننده به انجام میرساند.
زندگینامه مدیریت گروه صنعتی نان سحر
من مهدی خان محمدی، در سال 1333 در شهرستان ابهر به دنیا آمدم. پدرم اهل ابهر بود و مادرم اهل یکی از روستاهای اطراف ابهر به نام حیدریه. مدت کوتاهی در ابهر زندگی کردیم و سپس به روستای حیدریه، جایی که باغ انگوری نیز داشتیم، رفتیم و در همانجا ساکن شدیم. پدرم مغازه پارچهفروشی داشت و با توجه به اینکه در اطراف ابهر باغهای انگور فراوانی وجود داشت، در فصل برداشت این محصول، جعبههای انگور را برای فروش به تهران میبردند و از تهران برای مغازه پارچه خریداری میکردند. شغل پدرم موجب شده بود تا در نهسالگی و با وجود سن و سال پایینام، با نکات بیشماری در حوزه کسب و کار آشنا باشم و همین موضوع سبب میشد تا همواره مورد تحسین آموزگاران مدرسه باشم و همیشه آرزو داشتم که زمانی که بزرگ شدم، کاسب، تاجر یا تولیدکنندهای موفق شوم. خوب به خاطر دارم که شرایط زندگی خوبی داشتیم و تقریباً در رفاه بودیم، تا اینکه روزی ورق سرنوشت برگشت. کلاس ششم بودم که به عروسی یکی از خویشاوندانمان دعوت شدیم. در آن روزها، مراسم عروسی هفت شبانهروز طول میکشید و ما هم هفت شبانهروز میهمان بودیم. اما زمانی که برگشتیم، متوجه شدیم که مغازه پدرم مورد سرقت قرار گرفته و خانوادهام متحمل خسارت مالی زیادی شدند. متأسفانه این حادثه سبب ورشکستگی پدرم شد. او غمهایش را در دل میریخت و هر روز شکستهتر میشد. روزهای سختی را میگذرانیدیم و من کمتر درس میخواندم و بیشتر به مشکلاتمان فکر میکردم. پدر و مادرم سعی داشتند تا با مثبتاندیشی و امید به لطف خداوند، نوید روزهای بهتری را برای خانواده به همراه داشته باشند، اما من نمیتوانستم نسبت به شرایط پیشآمده بیتفاوت باشم و این مسائل را نادیده بگیرم. این موضوع به شدت فکرم را درگیر کرده بود و به همین دلیل تصمیم گرفتم تا دست روی دست نگذاشته و کاری برای بهبود شرایط خانوادهام انجام دهم و اینگونه شد که تصمیم گرفتم راهی تهران شوم. این مسئله را با پدر و مادرم در میان گذاشتم، اما آنها مخالفت کردند و حتی از تحویل شناسنامهام امتناع ورزیدند تا مانع از سفرم به تهران شوند. روز خداحافظی روزی سخت و فراموشنشدنی بود، زیرا باید در پی آیندهای نامعلوم، از تعلقات و افرادی که دوستشان داشتم دل کنده و راهی شهری شوم که کوچکترین شناختی از آن نداشتم. در راه به شغلهای مختلفی فکر میکردم: کمکراننده اتوبوس، کارگر ساختمان، باربر و … .در حقیقت از آمدن به تهران کمی میترسیدم؛ چراکه پسر یکی از آشنایان نه تنها کاری در تهران پیدا نکرده بود، بلکه معتاد هم شده بود. پدرم نیز از همین میترسید و سفارش کرده بود که یاد خدا همیشه با من باشد و نماز خواندن را از عادت نیندازم. خلاصه وقتی به تهران رسیدم، با پولی که برای رسیدن به خانه عمویم که سر خیابان جیحون بود، به درشکهچی دادم، فقط دو ریال برایم باقیمانده بود. وقتی به خانه عمویم رسیدم، او از دیدن من تعجب کرد و علت آمدن مرا جویا شد. من هم ماجراهای پیشآمده را تعریف کردم و قصدم را از سفر به تهران برای ایشان توضیح دادم. ایشان نیز همانند پدرم با تصمیم من در خصوص اشتغال در تهران مخالفت کردند و از من خواستند تا به شهر و دیار خود بازگردم. اما من همچنان مصمم بودم و ظهر همان روز، بعد از صرف ناهار، خانه را ترک کرده و در صدد پیدا کردن شغلی مناسب برآمدم. خوب به خاطر دارم که اولین کاری که پیدا کردم در یک قهوهخانه بود و من یک ماه و نیم در آنجا مشغول به کار بودم، ولی پس از گذشت زمانی کوتاه متوجه شدم که محیط آنجا با روحیهام سازگار نیست. بنابراین، این شغل را رها کردم و در یک میوهفروشی مشغول به کار شدم. از آنجا که معاشرت و ارتباط با مردم را دوست داشتم، سعی میکردم با مشتریها رابطه خوبی برقرار کنم. در این میان با یکی از مشتریها که از مدیران کارخانه کفش ملی بود، رابطه دوستانهای برقرار کردم و به پیشنهاد او به کارخانه کفش ملی رفتم. دو سال در آن کارخانه مشغول به کار بودم و همزمان ضمن تحصیل به یادگیری زبان انگلیسی هم میپرداختم. آن روزها به دلیل تلاشها و پشتکاری که داشتم، از یک کارگر ساده به یک کنترلچی ارتقاء مقام پیدا کردم. در این بین عمویم مریض احوال شدند و من به جهت آن که ایشان شغل خود را از دست ندهند، مدتی به جای ایشان مشغول به کار شدم. خیلی زود متوجه شدم که علاقهای وافر به فعالیت در حوزه نان دارم و این کار با روحیه من بسیار سازگار است؛ چراکه به واسطه این کار با افراد بیشتری نیز در ارتباط میبودم. من معتقد هستم که کار در بیرون از یک فضای بسته وسعت دید بیشتری به انسان میدهد. همین امر موجب شد تا از کارخانه کفش ملی استعفا داده و برخلاف مخالفتها و نصیحتهای مدیر کارخانه آنجا را ترک کنم.
استعفا از کارخانه کفش ملی، با توجه به اینکه نوجوانی شانزدهساله بودم، ریسک بزرگی محسوب میشد و این فکر که آیا در این راه موفق میشوم یا نه، سبب نگرانی من از آینده میشد. در واقع هر زمان که انسان تصمیم میگیرد تا تغییری اساسی در زندگی خود ایجاد نماید و برای هدفی بزرگ در زندگی خود گام بردارد، لحظهای تردید میکند، اما خودباوری، نهراسیدن از مشکلات آینده و امید به خدا همه تردیدها را به یقین مبدل میسازد. و همینطور هم شد. از آن پس شاگرد عمویم شدم و به او در کار پخش نان به مغازهها، رستورانها و ساندویچیها کمک میکردم و از همان ابتدا هم احساس میکردم که درآمد حاصله از کار در حوزه نان بسیار پربرکت است. همکاری با عمو حدود شش ماه طول کشید و با پشتکار و علاقهای که داشتم، آشنایان و دوستان بسیاری در میان مخاطبانمان پیدا کردم. بهتدریج با رونق گرفتن کسبوکارم موفق شدم تا علاوه بر مبلغی که برای خانوادهام میفرستادم، مقداری را نیز پسانداز کنم. از طرفی مبلغی که برای خانوادهام میفرستادم، خود موجب برکت و روزی در زندگی شخصی من و البته بهبود شرایط زندگی خانوادهام شده بود و پدرم در این مدت توانسته بود مجدداً کار در مغازه پارچهفروشی را از سر بگیرد.
پس از چندی که توانستم پسانداز خوبی را داشته باشم، تصمیم گرفتم تا در کار خود مستقل شوم. بنابراین، پس از شش ماه کار مشترک، از عموی خود اجازه گرفتم تا بهصورت مستقل کار کنم. تا یک سال اول کار را با دو مشتری و روزی دو تومان درآمد شروع کردم. با دوچرخه نان پخش میکردم و تا دیر وقت کار میکردم و در این میان مشغول به تحصیل هم بودم. در آن یک سال تلاش کردم کمتر خرج کنم و پول بیشتری را پسانداز کنم تا توانستم با مبلغ پسانداز شده یک موتورسیکلت بخرم. کارم هر روز بیشتر میشد و درآمد خوبی داشتم. چند ماه که گذشت، با پسانداز خود موتور دیگری را خریداری کردم و آن را به یکی از دوستانم که مشغول به کار نبود، تحویل دادم تا در پخش نان مرا همراهی نماید. با پیشرفت کار و بهتدریج بوفههای پارک ساعی، لاله و جمشیدیه را نیز اجاره کردم و چند پرسنل را برای فروشندگی استخدام کردم. خود نیز محصول را برای فروش تأمین میکردم. با زیاد شدن تعداد مشتریها، درآمد من نیز بیشتر شد تا جایی که برای پخش بهتر نانها و خوراکیها، در مدت یک سال، چهار موتورسیکلت خریداری و چهار پرسنل دیگر نیز برای کار استخدام کردم. اما پس از مدتی و با رونق گرفتن هرچه بیشتر کار، متوجه شدم که از این پس بهتر است تا به جای موتورسیکلت از ماشین بزرگتری برای حمل نان استفاده نمایم. به همین دلیل در صدد خرید ماشین بزرگ و جاداری برآمدم و در مدت زمان کوتاهی یک فولکس استیشن خریدم. کار با فولکس استیشن بهتر از کار با موتورسیکلت بود، زیرا حجم بیشتری از نان و مواد خوراکی را جابهجا میکرد.
اما از طرفی با یک ماشین نمیشد سر ساعتی معین نانها را به چند نقطه دور از هم رساند. همین مشکل مرا به فکر خریدن ماشین دیگری انداخت. با پول حاصل از فروش فولکس استیشن و سود کار، دو ماشین ژیان مهاری خریدم و پس از مدتی که حجم کارها بیشتر شد، توانستم دو ماشین ژیان مهاری دیگر را هم بهصورت اقساط خریداری کنم. مدتی گذشت و من کمکم متوجه شدم که دیگر هیچکدام از نانواییها نمیتوانند نان مورد نیاز ما را تأمین کنند، چرا که حجم کار ما زیاد شده بود؛ بنابراین در محله پل رومی مغازهای را بهنام “نان نمونه” اجاره کردم. با آغاز کار نانوایی و بهدلیل عدم آشنایی به پخت نان، چند ماه اول کار خوب پیش نرفت و سختیهای زیادی را پشت سر گذاشتیم. آن روزها از آنجا که پخت نان بهطور کامل و دستی انجام میگرفت، کار بسیار دشواری به حساب میآمد، چرا که در آن زمان دستگاه خمیرگیری وجود نداشت و برای تهیه خمیر نیاز به کارگرهایی با قدرت بدنی بالا داشتیم. من هم با سن و سال کم، توانایی انجام این کار را نداشتم. به همین منظور، به محض اینکه کمی درآمد بیشتری کسب کردم، تعدادی میکسر ابتدایی را که تازه به بازار آمده بود، خریداری کردم و این دستگاهها جزو اولین ماشینآلاتی بودند که برای نانوایی تهیه کرده بودم. اما کار هنوز بازدهی لازم را نداشت و در این مدت، سرمایه کمی که داشتم را هم از دست داده بودم. خوب به خاطر دارم که در آن روزها بهجای خرید هفتگی و ماهانه، بهصورت روزانه آرد خریداری میکردم و شبها خمیرگیری را انجام داده و پس از پخت نان، در ساعات اولیه روز هم مشغول به پخش نان میشدم. آن روزها کمتر استراحت میکردم و بیشتر در حال کار و فعالیت بودم و بهطور دائم با خود تکرار میکردم که باید کار کرد تا نتیجه گرفت. سرانجام با ارتقاء دانش خود در حوزه نان، بازار کار را پیدا کرده و خوشبختانه کار شروع به سوددهی کرد. تا آن زمان چند سالی بود که در مغازه نانوایی مستاجر بودیم تا اینکه روزی مالک نانوایی اعلام کرد که بهدلیل نیاز مالی قصد فروش مغازه را دارد. این در حالی بود که نانوایی ما به تازگی در آن محل شناخته شده بود و با تغییر محل مغازه باید همهچیز را از صفر شروع میکردیم. بنابراین با وجود اینکه فراهم کردن این پول برایم دشوار بود، اما با قرض از آشنایان و دوستان موفق به خرید این مغازه شدم و در سال 1350 بود که اولین فروشگاه خود را خریداری کردم. در آن زمان دوستی آلمانی داشتم که مدیر یک شرکت آلمانی بود و اتفاقاً مشتری فروشگاه من هم بود و با پیشنهاد خود مبنی بر بهرهگیری از ماشینآلات مدرن تغییراتی اساسی را در کسبوکار من رقم زد و در این راه از هیچ کمکی دریغ نکرد و اینگونه بود که ما اولین معاملات ماشینآلات خارجی را در بخش خصوصی انجام دادیم، چرا که تا آن زمان تنها ارتش و بخشهای دولتی از این ماشینآلات استفاده میکردند. پس از این تغییرات اساسی در فرآیند تولید و با مکانیزه شدن نانوایی، کار ما متحول شد و توانستیم به مقدار بیشتر و بهداشتیتر به تولید نان بپردازیم. از سویی، اتفاقات امیدبخشی بهجهت همکاری دو جانبه میان ما و شرکت آلمانی موجب شده بود تا آنها مشتریهای خود را از شهرستانها و مناطق مختلف کشور به واحد ما معرفی کنند تا در راستای نحوه عملکرد ماشینآلات، اطلاعاتی را در اختیار آنها قرار دهیم و ما نیز بهجهت رضایتمندی که از کارایی ماشینآلات مدرن داشتیم، آنها را به خرید تشویق میکردیم. در آن زمان در صورت خرابی ماشینآلات، تکنسینهای آلمانی از سوی شرکت سازنده برای تعمیر دستگاهها فرستاده میشدند و از این منظر به کشورهای خارجی وابسته بودیم. به همین جهت، صنعتگران و تولیدکنندگانی که ماشینآلات خارجی را خریداری کرده بودند، برای کوچکترین مشکل پیشآمده از شرکتهای مذکور کمک میگرفتند. در واقع اطلاعات کافی در خصوص نحوه برطرف کردن مشکلات احتمالی در عملکرد این دستگاهها در اختیار ما ایرانیها نبود. همین امر موجب شد تا از سر کنجکاوی و اشتیاق همیشگی در امر یادگیری، برای اینکه بتوانم برخی از مشکلات جزئی را خودم رفع نمایم، هنگامی که تکنسینهای آلمانی مشغول تعمیر دستگاهها میشدند، سعی میکردم نحوه برطرف کردن مشکلات رایج دستگاهها را یاد بگیرم. در سال 1357 و بعد از انقلاب، شرکتهای خارجی از ایران رفتند و من و همکارانم برای تعمیر دستگاهها دچار مشکلات جدی شدیم و باید بهطور مستقل کار را ادامه میدادیم. با وجود آنکه اطلاعات کمی در اختیار داشتیم، تصمیم گرفتیم خودمان در صدد مرتفع کردن مشکلات دستگاهها برآییم و پس از مدتی که به این امر مسلط شدیم، شرکتهای دیگر را نیز به یادگیری تعمیرات دستگاهها ترغیب کرده و حتی بهصورت دوستانه دستگاههای شرکتها و دیگر نانواییها را نیز تعمیر کنیم. چند سالی گذشت و ما به کار سرویسدهی ماشینآلات خارجی مسلط شدیم، اما همچنان باید لوازم یدکی را از خارج از کشور تهیه میکردیم و در این زمینه هنوز به آنها وابسته بودیم. از سویی با شرایط آن زمان، وارد کردن ماشینآلات جدید از خارج از کشور نیز توجیه اقتصادی نداشت. در نتیجه تصمیم گرفتیم تا در حوزه ساخت ماشینآلات نانوایی نیز اقداماتی انجام دهیم. ابتدا در یک کارگاه کوچک شصتمتری اقدام به ساخت برخی قطعات دستگاهها کردیم و بعد از آن با انتخاب فر بهعنوان سادهترین دستگاه برای ساخت، نقشبرداری از آن را در دستور کار قرار دادیم و با ساخت اولین دستگاه، شرکت “صنایع پیشرفت پخت سحر” را به ثبت رساندیم. با پیشرفت کار ساخت ماشینآلات و استقبال مشتریان تصمیم گرفتیم تا واحد بزرگتری را برای تولیدات این بخش در نظر بگیریم.به همین دلیل، کارگاهی سیصد متری را در منطقه اجاره کردیم و با ارتقاء دانش و توانمندی خود در این بخش، توانستیم دستگاههای دیگری را نیز در حوزه صنعت نان طراحی و تولید کنیم. البته در این مسیر همواره از برخی متخصصان آلمانی که رابطه دوستانهای با آنها داشتم، نیز راهنمایی میگرفتم. مدتی گذشت و با یک ارزیابی اجمالی متوجه شدم که یک کارگاه سیصد متری با ده نفر کارگر برای پوشش ابعاد گسترده کار مناسب نیست. بنابراین، به منظور تأسیس کارخانهای برای ساخت ماشینآلات تخصصی صنعت نان، از بانک تسهیلات گرفتم و موفق شدم تا در شهرک صنعتی رباطکریم، هفت هزار متر زمین خریداری کرده و تولید ماشینآلات را در کارخانهای جدید دنبال نمایم. از آنجا که همواره شناخت فنآوریهای جدید بهدلیل سرعت توسعه علم، در پیشبرد کار نقش کلیدی را ایفا میکند، تصمیم گرفتیم تا در کارخانه بخشی تحقیقاتی و تخصصی را ایجاد کنیم و بهواسطه این عمل، چندی از پژوهشگران آشنا به صنعت نان و متخصصان این حوزه را گرد هم آوردیم تا بیش از پیش با دانش نوین روز در صنعت نان آشنا شده و موجب پیشرفت فعالیتهای عملکردی و اجرایی در این حوزه شویم. بر همین اساس، ما بنیانگذار اولین مرکز تحقیقاتی در راستای تولید و فرموله کردن انواع نان و روشهای نگهداری مختلف آن، شیوههای پخت و معضلات آنها و حتی در زمینه گندم و آرد بودیم و مطالعه و تحقیقات ارزنده و ماندگاری را نیز در این حوزه حتی تا به امروز انجام دادهایم. مجموعه آموزشی و تحقیقاتی نان سحر تا امروز همواره به دنبال آموزش کلیه واحدهای تولیدی در زمینه محصولات نانوایی بوده و خواهد بود، چرا که باور ما بر این بوده و هست که هدف ما ارتقاء کیفیت تولیدات و کاهش ضایعات نان کشور است. اینگونه شد که در نتیجهی سرنوشت پرماجرای نوجوانی سختکوش، برند نان سحر در سال 1350 متولد شد و ضمن تلاشهای بیوقفه واحد تحقیق و توسعه و برقراری ارتباط با شرکتهای بزرگ بینالمللی تولیدکننده انواع نانهای حجیم و نیمهحجیم صنعتی، جهت دستیابی به جدیدترین نوآوریها در عرصه تولید این محصول استراتژیک، موفق شدیم تا با احداث دو کارخانه بزرگ و مجهز در رباطکریم و کاسپین استان قزوین، با تنوع بیش از 170 نوع محصول و بهعنوان تنها برند تولیدکننده محصولات فاقد گلوتن با تنوع بیش از 27 نوع محصول متفاوت برای بیماران مبتلا به سلیاک، در بیش از 25 شعبه و نمایندگی در سراسر کشور سعی در تأمین نان سلامت برای همه اقشار جامعه نماییم. پس از آن و در سال 1363، با تأسیس شرکت “پیشرفت پخت سحر” در حوزه طراحی و ساخت انواع ماشینآلات تولید نان، بهعنوان یکی از موفقترین تولیدکنندگان این عرصه و با چشمانداز عدم نیاز کشور به واردات ماشینآلات خارجی به بهرهبرداری رسید تا جدیدترین دستاوردها و تکنولوژیهای روز دنیا را در ایران پیادهسازی نماییم. بخش دیگری از فعالیتهای این گروه به شرکت “ثمین نان سحر” اختصاص یافته است. طی سالها پس از آن و با ارزیابیها و نیازسنجیهایی که در سطح کشور صورت پذیرفت، در سال 1376 با تأسیس کارخانهای در صفادشت و نصب و راهاندازی ماشینآلات مدرن و با پشتوانهی 20 سال تجربه، اقدام به تولید انواع بهبوددهندههای آرد و نان، پریمیکسهای قنادی، انواع مغزیهای کیک و شیرینی، براقکنندهها و بهبوددهندههای کیک به فرم ژل نمودیم. این گروه صنعتی در تکمیل رسالتهای خود با تأسیس آموزشگاه (با اخذ مجوز رسمی از سازمان آموزش فنی و حرفهای وزارت کار) در سال 1385 و اولین دانشگاه تخصصی صنعت نان در کشور (زیر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری جمهوری اسلامی ایران) در سال 1393، هر ساله پذیرای دانشجویان و علاقهمندان صنعت نان میباشد. امروزه گروه صنعتی نان سحر مفتخر است که با در اختیار داشتن مجموعه پرسنلی بیش از 1300 نفر، فعالیتهای خود را در شرایط تحریمها و فشارهای اقتصادی بسط و گسترش داده و ضمن کارآفرینی و اشتغالزایی برای هموطنان این مرز و بوم، همواره در تلاش است تا ضمن ارتقاء سطح سلامت مصرفکنندگان، حفظ کیفیت را نیز سرلوحه کار خود قرار دهد. با امید به آنکه لحظهای در امر خدمت و تلاش صادقانه به مردم شریف و دوستداران گرانقدر این برند دست بر نداریم و در این مسیر از خدای یگانه مدد میطلبیم.
شعار پایانی:
“ما همچنان بر این مهم استواریم که نان تنها یک واژه نیست؛ نان طعم زندگی است.”
گروه صنعتی نان سحر